چگونه باورهای خود را تقویت کنیم
انسان میتواند با راهها و روشهای گوناگون باورهای خود را تقویت کند. باورهای ما از سن کم یا همان کودکی شکل میگیرند موقعیت اجتماعی، معلم و پدر و مادر نقش بسیار مهمی در ایجاد باورها در سن کودکی در ما هستند. دیواری را تصور کنید که در حال چیده شدن است هر آجری را که قرار میگیرد یک باور است و همینطور به ترتیب آجرهایی که در زیر قرار دارد بهمراتب محکمتر و محکمتر میشوند و بیرون آوردن آنها بسیار مشکل است. باورهای قدیمی ما هم برای تغییر دادن آنها بسیار مشکل است. مگر اینکه دلیل قانعکننده قویای برای آن پیدا کنیم باورهای جدید بهراحتی قابل تغیر است و همینطور از زمان آن بگذرد تغیر آنهم بسیار سختتر است.
باور شما درزمینهٔ پول
شاید باور شما این باشد که نابرده رنج گنج میسر نمیشود. دقت کنید شاید همین تصور شما از رنج سخت کار کردن و عرق ریختن و ۱۶ ساعت کار سخت در روز است شاید گاهی این فقط ۸ ساعت در روز بدون کار فیزیکی است. حتماً نگاهی به اطراف خود بیندازید کمی تحقیق کنید افرادی را پیدا کنید که اصلاً ۱۶ ساعت کار فیزیکی انجام ندادهاند حتی شاید کمتر ببینید چگونه آنها توانستهاند به موفقیت برسند. اگر واقعاً کار فیزیکی سخت انسان را پولدار میکند پس کارگرهای معدن باید انسانهای بسیار ثروتمندی باشند.
اما همانطور که میدانید چنین نیست. وقتی شما این انسانها را میبینید که با فعالیتهای متفاوت و خلاقیتهای گوناگون به ثروت رسیدهاند باور شما تغییر میکند و اینیکی از موارد تقویت باور درزمینهٔ ثروت است. شما میتوانید در هر زمینهای که احساس میکند باور ضعیفی دارد با تمرین باورهای خود را تقویت کنید.
باور شما درزمینهٔ سلامتی
شاید باور شما این باشد که اصلاً ورزش باعث سلامتی نمیشود و حتی شاهد مثال هم ذکر کنید مثلاً بگویید من یک عمو دارم که مرتب سیگار میکشد و اصلاً ورزش نمیکند و تابهحال هم حتی سرماخوردگی هم نگرفته است. آیا این باور درستی است یا غلط؟ بدون شک غلط است چون سیستم ایمنی هر انسان متفاوت است و پاسخگویی هر بدن به هر نوع فعالیتی متفاوت است این مورد باعث میشود که باورهای شمارا دچار شک و تردید کند.
در اینجا شما باید کمی منطقی فکر کنید و به آمارهای دقیقتر رجوع کنید چند نفر سالانه در اثر مصرف سیگار جان خود را از دست میدهند؟ و چند نفر در اثر ورزش؟ وقتی کمی روشنفکرانه به موضوع نگاه کنید کمی دیدگاه شما نسبت به آن موضوع متفاوت میشود.
داستانی جالب
زنوشوهری باهم زندگی میکردند. خانم برای پختن ماهی همیشه سر و گردن و بخشی از دم ماهی را برای پختن جدا میکرد روزی شوهرش از او میپرسد چرا ماهی را نصفه میپزی؟ او جواب داد چون مادر من هم همین کار را میکرد. زن و شوهر هردو بهپیش مادر خانم خود میروند و این موضوع را جویا میشوند و او هم نیز پاسخ میدهد من این کار را از مادرم یاد گرفتهام و بهاتفاق هم به سراغ مادربزرگ میروند تا این موضوع را جویا شوند مادربزرگ پاسخ میدهد، مادر در آن زمان قدیم به دلیل کوچک بودن قابله من مجبور بودم سر گردن ماهی را بزنم تا در قابله من جای شود. اینیک باوری است که میبینید چگونه دستبهدست چرخیده است.
در آخر
سعی کنید برای تقویت باورهای خود زندگی انسانهایی که باکارهای متفاوت به نتایج متفاوت رسیدهاند را مطالعه کنید تا با این روش بتوانید باورهای خود را تقویت کنید، تا این باور در شما تقویت شود که به گونه دیگر هم میتوان زندگی کرد. برای اینکه بتوانید باورهای خود را تقویت کنید نیاز به زمان بیشتری دارید باورهای شما یک شبه تغییر نمیکنند.